رسالت رسانه های استانی و حاشیه های خبرنگاری

لازم است بدانیم شعور اجتماعی و فرهنگی و سیاسی همین مردم مدام در حال بررسی و تحلیل ماست و بدون اینکه صراحتا عنوان کند ما را محک می زند و از خوراکی که ما برای ذهنش آماده می سازیم استفاده می کند.لازم است بدانیم حق نداریم بر سر مصالح و مطالبات مردمی معامله شخصی و جناحی کنیم.لازم است کمی ایمان داشته باشیم به روزی که باید حساب و کتاب پس بدهیم و شاید این رسالت سنگین فردا روزی یقه مان را بگیرد که اگر نمی دانستی و نمی توانستی چرا عرصه را برای دیگران باز نکردی؟ لازم است بدانیم همه انچه را که لازم است بدانیم و شاید به مصلحت نان فراموش کرده ایم…

سپید مثل برف و سرد مثل آب روی آتش و سرشار از برکت مانند آسمان.این تعبیر این روزهای برفی است و نعمتهای خداوندی ، خدایی که هیچوقت بندگانش را فراموش نمی کند هرچند عاصی ترین مخلوقات باشند و به هیچ توجیهی روزنه روزی را بر ایشان نمی بندد.

در این میانه که ابر و باد و مه خورشید و فلک دست بدست هم می دهند تا ما نانی به کف آریم ، آیا به غفلت گذران زندگی کردن یک ارزش محسوب می شود؟یا اینکه سفره مان پر روزی باشد و کسب و کارمان پر رونق یعنی اینکه برنده بلامنازع زندگی بوده ایم یا اینکه در تنگی معیشت و گرفتاری دست و پا بزنیم نشان از معصیت و غضب الهی دارد؟

البته برای خیلی ها مهم است و برخی هم این را واقعیت قابل توجهی نمی دانند که ممکن است بواسطه حق طلبی و حق گویی و حق خواهی یک نفر یا یک رسانه در تنگنا قرار گیرد و بالتبع در تنگی معیشت ، ولی یکی هم بواسط ارتباط و معامله بر سر حق مردم و حرفی که باید بزند و البته نمی زند ، از هیچ به همه چیز می رسد و اهل و عیالش هم در ناز و نعمت بسر می برند.واقعیت اینست که نه آن اولی نشانه ظلم خداوندی است و نه این دومی دستخوش رحمت الهی چرا که هردو بنوعی سنجه ای از زنجیره امتحانات پروردگار هستند ، برای خلایقی که سر به عصیان بر می دارند و خود را جای خالق بی همتا صاحب جان و مال رعایا می دانند و بنوعی فرعون گونه امانت قدرت برای ایشان ، به خیانت شرک و گمراهی منتهی می شود.

اینها همه سوالاتی است که ذهن اکثر اصحاب رسانه استان را بخود مشغول نموده است.اینها دردهایی است که روزانه می بینیم و می چشیم و لب از لب وا نمی کنیم که یا حال درگیری با مدیران چسبنده به میز و منصب را نداریم یا مصلحت را در ساخت و پاخت با دست و دلبازان از بیت المال می بینیم  و یا لب وا می کنیم و البته باید هزینه اش را هم بدهیم.

اینها همه دلمشغولی های یک خبرنگار به تعبیر آقایان یک لا قبایی است که بین ماندن و از بیت المال ارتزاق روزمره کردن و تبعا بعد از حق گویی مورد خشم و غضب خدایان زر و زور تزویر قرار گرفتن مردد مانده است و از یک طرف می خواهد از قافله خبربیاران امروزی و تازه بدوران رسیده ها عقب نماند در حالیکه کمی هم پیش وجدان و انسانیت خود خجل و شرمسار است و این دوراهی است که بین حقیقت زندگی و واقعیت بودن ، تفاوتها پدید می آورد که با حسین بودن مهم است و یا با حسین ماندن.آزمونی که خیلی از بزرگان دین و سیاست هم در طول تاریخ نتوانستند از ان نمره قبولی بگیرند.

البته کم نبوده اند بزرگوارانی که عطای خبرنگاری را به یک لقمه نان بخور و نمیر بوقلمون استخدامی فلان دستگاه و یا نهاد و سازمان بخشیده اند و حتی الان از گذشته خبرنگاری خود تواب و شرمسارند! ( برخی هم به مدد فرمول میخ و نعل ، هر دو را همزمان دارند یعنی هم خیر دنیوی و هم خیر اخروی خبر نگار بودن را !!! ) و البته کم هم نیستند بزرگ مردان و شیر زنانی که در عرصه پیکار با نفسشان یکه تاز و پیروز میدان بوده اند گرچه کمتر نامی از ایشان می شنویم یا در انواع رسانه ها کمتر می بینیم و می شنویمشان ولی هستند.به نظر برخی در پیچ و خم زندگی این فرهیختگان گهگاه فراموش می شوند ولی هنوز هم اگر چشم بصیرتی باشد همچون ستارگان آسمان زندگی درخشان می شود دیدشان.

در این میان یک سوال مطرح می شود و آنهم اینست که پس سهم مخاطب در لابلای این کاغذهای رنگ و وارنگ و بی بو و احیانا بودار!!! چه می شود؟رسالت رسانه کدام است و آیا شعور مخاطب در میان سطور و تیترهای آبکی و تملق آمیز مورد توهین قرار نمی گیرد؟ اگر قرار است همه تقدیر و تشکر کنند و مدام مجیزگوی مدیران باشند دیگر چه لزومی دارد چند ده رسانه داشته باشیم؟ آیا همین یکی دوتا خبرگزاری دولتی که هم تمیز تر می نویسند و هم تمیز تر تملق می گویند و هم تمیز تر … کافی نیست؟ پس این خیل عظیم سیاهی لشگر رسانه ای ها و خبرنگار نما ها بدنبال چه هستند در این میان؟

از نگاه برخی هم ، داشتن رسانه یعنی عشق به لبخند رضایت یک شهروند حاشیه نشین از لقمه نان امروز یا دلخوشی های کودکی فقیر فقط با یک لباس مندرس در این سرمای خشک زمستان این روزها ، که دلخوشند به فردایی بهتر ، همان که خدا وعده اش را داده و ته دلشان روشن است به اینکه بالاخره روزی درست خواهد شد این روزگار وارونه و پر ز بیداد و نامرادی که نامرادیش را با بهترین های روزگار ثابت کرده چه برسد به من درمانده در کار خویش که گهگاه می نویسم و دلخوشیم همین رسانه و کاغذ و قلم است.قلمی که از جانم بیشتر دوستش دارم.و قلمی که خدای یگانه ام به آن قسم یاد کرده تا من و ما بدانیم چه رسالت سنگینی بر دوش داریم. و حق نداریم براحتی این رسالت را وجه المسامحه اغراض شخصی و جناحی و محفلی مان کنیم.

در آنطرف مرز بیداد هم رسانه هست ولی همه چیزش بر عکس آنچه باید باشد ، بیداد را فریاد می کند.در آنجا رسانه یعنی درد ، رسانه یعنی زخم و رسانه یعنی بوی تعفن افکار منحرف ، رسانه یعنی زد و بند ، رسانه یعنی معامله سیاست ، رسانه یعنی چاقویی بران در دست یک دیوانه مست.کودکان ژنده پوش حاشیه های آنطرف شهر بیداد از دیدن تیترهای سرد و بی روح رسانه ها دلخوش نمی شوند و مثل همیشه احساس یخ زدگی دارند که نهایتا با سوزاندن یک تکه روزنامه فقط می توانند به اندازه چند ثانیه گرم باشند و دوباره سرماست و تاریکی که اگر یک شهر هم کاغذ این رسانه ها کنارت باشد نمی شود ساعتی تا صبح را گرمی گرفت و آسوده بود و امنیتی را حس کرد.

بهر حال برای من و مای مسلمان حقیقت طلب و آزادیخواه آنهم بعنوان شهروند نظام اسلامی خیلی زشت باید باشد که با الگو های غرب وحشی با رسانه ها برخورد کنیم و از انها همانگونه توقع داشته باشیم ، چرا که فرهنگ ایرانی و اسلامی ما اجازه چنین برداشتی را از رسانه به ما نمی دهد.خیلی زشت است تنها به جرم انتقاد هزینه های کلان به افراد وارد کنیم و در رفتاری غیر اخلاقی تلاش شود که شیرازه زندگی یک فرد منتقد از هم بپاشد و شخصیت منتقدان را لجن مال امیال نفسانی برخی مسئولین اهمالکار و متخلف کنیم.متاسفانه در مورد برخی خبرنگاران این رویه زشت غیر فرهنگی و صد البته غیر انسانی در حال اجراست.البته در این خواب آلودگی دستگاههای نظارتی بعید نیست که هر مدیری هرکاری دلش خواست بکند و در پایان هیچکس هم مودی وی نباشد و سراغی از آسیب دیده ها و هزینه داده های مدیریت تهاجمی و دیکتاتور مابانه برخی حضرات در استان نگیرد.

یک رویه خطرناک و البته بسیار کثیف در استان در حال شکل گیری است که بر پایه های اندیشه ماکیاولیستی بنا نهاده شده و بدان عمل می شود که علیرغم ظاهر الصلوه بودن برخی معتقدان به این فرضیه ، کاملا با اموزه های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی اسلامی مغایرت دارد و در میان غفلت ناظران و مسئولین باعث ضعف و نهایتا نابودی فرهنگ مسئولیت پذیری در استان می شود.

امیدواریم در کنار اینهمه جلسه و همایش رنگ و وارنگ تکریم امر به معروف و نهی از منکر که یک واقعیت و مسئولیت غیر قابل انکار برای هر مسلمان آزاده و آزادیخواه محسوب می شود فرهنگ انتقاد پذیری هم در بین مسئولین نهادینه شود تا دیگر شاهد نباشیم بواسطه روابط کثیف سیاسی و توصیه های برخی مدیران ، منتقدین در فشارهای ناجوانمردانه سیاسی و اقتصادی قرار می گیرند و کمتر شاهد اینگونه آسیبهای جدی به دلسوزان انقلاب و نظام باشیم.

البته لازم به ذکر است این مشکلات را هر چند کوچک نیستند و روزها و هفته ها با آن دست به گریبانیم ، نمک کار خبر نگاری دانسته و بسان کهنه سربازان جان بر کف نظام به زخم های این نبرد افتخار می کنیم و امیدواریم مورد قبول درگاه خداوند متعال قرار گیرد.

در پایان به نمایندگی از همه فعالان رسانه ای استان ،  از همه مسئولین صبور و دلسوزی که انتقادات گاها تند رسانه های استانی را می شنوند و با متانت و انتقاد پذیری مثال زدنی فرصت حضور منتقدان را در عرصه های مختلف استان فراهم می کنند تشکر و قدردانی خود را اعلام می نماییم و آرزو می کنیم بتوانیم با تذکراتمان نفعی برای مومنان واقعی داشته باشیم.

دست همکاران گرانقدر رسانه ای و فرهیختگان هم استانی را در همکاری و انتقال تجربیات به گرمی می فشاریم و همچنین صمیمانه از مخاطبان گرانقدر که روزانه و هفتگی از استان و چه بیرون از استان ما را مشمول لطف و عنایات صمیمانه خود قرار می دهند کمال سپاسگذاری خود را اعلامی می داریم.امیدواریم قابل اینهمه لطف و محبت شما باشیم…

ارادتمند – مدیر مسئول اخبار روزانه استان مرکزی

ممکن است بپسندید...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.