شهروندان ناراضی ، مدیران از خود راضی

راننده تاکسی در حال گلایه کردن از وضعیت بد معابر شهری است. می گوید: آخه اراک با این چهارتا خیابون که نباید گره ترافیکی داشته باشه. نمیدونم ما عوارض چی رو میدیم… در حال گفتن همین چند کلمه است که تاکسی تکانی شدید می خورد و سر نفر جلویی با سقف برخورد می کند. راننده ادامه می دهد: اینم از چاله چوله های خیابونا که پدر جلوبندی ماشین هامونو در آورده. یه خیابون درست تو این شهر نداریم که بشه بهش بگی خیابون. نمیدونم این بودجه شهر چی میشه…

نفر جلویی که انگار کمی از تکان ماشین ترسیده آرام می گوید: آقا ممنون من پیاده میشم و یک هزار تومانی می دهد. راننده پول را می گیرد و انگار زیر لب چیزی می گوید و راه میفتد. مردم با صدای بلد می گوید: اقا هزار تومانی دادم ها… راننده می گوید: گفتم که پول خورد ندارم… بعد از اصرار مسافر چند ناسزا به مسافر می گوید و راه میفتد بدون توجه به مرد که دارد بلند بلند اعتراض می کند. راننده می گوید: اینها تازه از دهات آمده اند نمی دانند چقدر هزینه ها بالا رفته. حیف که وقت نداشتم وگرنه پیاده می شدم کتک اساسی بهش می زدم تا دفعه دیگه از این غلطا نکنه…

زن میان سالی که کنارم روی صندلی عقب نشسته آرام میگوید: با این وضع اتوبوس های شرکت واحد که برای یک مسیر باید چند بار پیاده و سوار بشی مجبوریم حرف زور این راننده های تاکسی رو قبول کنیم. مسئولین که توی این گرما مجبور نیستن مثل ما با راننده تاکسی سر و کله بزنن… راننده که انگار شنیده زن چیزی گفته می گوید: این از وضع شهر این از وضع تاکسی رانی که یه دستگاه داده ماهی خدا تومنم پولشو میگیره که میگن به لعنت خدام نمی ارزه. من چکار کنم که مسافرا پول خورد ندارن. نمیتونم از دهن زن و بچم بکنم بدم به شما… پنجره ماشین باز است و از کنار پل نیمه کاره ای رد می شویم که باد انبوهی از گرد و غبار را به داخل ماشین می آورد و همه به سرفه می افتیم…

در حین این داد و بیدادهای راننده که واقعا مثل سوهان روح اعصاب را خراش می دهد نگاهم به مناظر اطراف خیابان های مرکز شهر می افتد که واقعا هیچ شباهتی به مرکز استان آنهم یک کلانشهر ندارد. ماشین ها و مردم به شکل نامنظمی در کنار هم حرکت می کنند. در و دیوار پر است از آگهی و بنر و بیلبورد تبلیغاتی. حواسم به رادیو اتومبیل جلب می شود. یکی آنطرف رادیو در حال سخنرانی است: با همت مدیران شهری اراک امسال کارهای بسیار بزرگی انجام شده و رضایت شهروندان بیش از گذشته جلب شده و ما فکر نمی کنیم کسی تا بحال اینقدر کارهای زیر بنایی در اراک انجام داده باشد… راننده عصبانی زیر لب فحشی می دهد و رادیو را خاموش می کند و می گوید: این بابا نشسته زیر باد کولر چه میدونه ما ها چی می کشیم تو این ترافیک و آلودگی و خیابونهای پر چاله چوله. اینا فقط شب انتخابات یاد مردم میفتن. خب دیگه رسیدیم پیاده شین…

من و خانم مسافر بغل دستی : آقا وسط خیابون که نمیشه حداقل بزن کنار. راننده جواب میده: ایستگاه تاکسی که نداریم. د پیاده شین… مگه من علاف شمام یالا…

و این داستان در شهر اراک روزها و سالهاست که ادامه دارد…

ارادتمند – مدیر مسئول اخبار روزانه استان مرکزی

ممکن است بپسندید...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.